جدول جو
جدول جو

معنی کار ساخت - جستجوی لغت در جدول جو

کار ساخت
بسیج کار تهیه مقدمات عمل: (و یا این کار ساختهای تو چون طعام ساخته سلیمان را ماند) (معارف بها الدین 485 263)
تصویری از کار ساخت
تصویر کار ساخت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کار ساختن
تصویر کار ساختن
مقدمات کار را فراهم کردن آماده شدن: (حال وی بگفت و آنگاه باز نمود که اختیار ما بر تو میافتد. باز گرد و کار بساز (بیهقی)، حاجت کسی را بر آوردن کار او را انجام دادن: در سنبلش آویختم از روی نیاز گفتم من سودا زده را کار بساز) (حافظ)، کشتن بقتل رسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کار ساختن
تصویر کار ساختن
((تَ))
چاره نمودن، تهیه دیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کار ساختگی
تصویر کار ساختگی
کار ساخته بودن، کار سازی: (... باز چه طریق سازد که خویشتن را باردو اندازد. چون این بهانه یافت بکار ساختگی مشغول شد) (جهانگشای جوینی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بار ساختن
تصویر بار ساختن
عدل، بسته بار مهیا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
اجرای کار مهم سازی، آمادگی تهیه، صنعت دستکاری، مکر مکاری حیله گری، پرداخت، شغل کار ساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پا ساخت
تصویر پا ساخت
پسغده
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که کارهای دیگران را انجام دهد: کار گشای، نیک انجام دهنده امور عامل
فرهنگ لغت هوشیار
ظاهر کردن هویدا کردن، فاش کردن افشا، ظاهر کردن جریانهای برق مغناطیسی
فرهنگ لغت هوشیار
ترتیب جنگ دادنرزم بنیاد کردن: نشان ده که پیکار سازم بدوی میان یالن سر فرازم بدوی. (شا. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار